اصحاب عشق را رنجی عظیم در پیش است . پای بر مسلخ عشق نهادن ، گردن به تیغ جفا سپردن ، با خون کویر تشنه را سیراب کردن و دم بر نیاوردن . مشک رنج های انقلاب را به دندان کشیده ایم و دست و پا داده ایم ، اما رهایش نکرده ایم . (شهید آوینی)

این جان عاریت که به حافظ سپرده دوست      روزی رخش ببینم و تقدیم وی کنم

آری این اصل صادق است که باورهای ما منجر به رفتار ما می شوند . چند وقتی است به این موضوع فکر می کنم که شهیدان چه باورهایی داشتند که به جانبازی آن ها منجر شد .  چه چیز می تواند آن قدر برای انسان شیرین باشد که به خاطش حاضر باشد جان خود را فدایش کند ؟

به راستی که درک این کار از عهده ما خارج است . ما چه می فهمیم که عشق چیست ؟! اصلا می دانی برادر ما معشوق شناس نیستیم . چشم من و تو فقط همین چهارچوب دنیا را می بیند . به همین ظواهر دل بسته ایم که از غافله جا ماندیم !

می دانی رفیق دنیا گذر گاه فریب است و من و تو انگار فریب خورده ای بیش نیستیم . اگر این چنین نیست چرا اینقدر دلبسته و زمین گیر این دنیا شده ایم !

تا حالا شده به این فکر کنی که تو ..... بله خود تو اگر در آن زمان منظورم زمان جنگ است بودی همان راه شهیدان را می رفتی ؟! حداقل با خودت رو راست باش آیا تو هم مرد میدان بودی ؟! بزرگی می گفت :برای رسیدن به لقای یار باید به مرحله فنا رسید . اصلا انقدر فنا شده ای که لیاقت لقا پیدا کنی ؟

رفیق باورکن ، باورکن که شهادت آسان نیست .عقل محدود من وتو این گونه می فهمد . با خودت فکر کن اگر بدانی صد متر جلوتر از تو آتش توپ و تفگ و خمپاره است حاضری وارد میدان شوی ؟!

آری شهادت آسان نیست برای رسیدن به آن باید از همه چیزت بگذری ! یه دوستی تعریف می کرد که توی جبهه یکی از رزمنده ها که یه دختر سه چهار ساله ای داشت ، همیشه عکس دخترش توی جیبش بود اما اون هیچ وقت به عکس دخترش نگاه نمی کرد ! می دانی چرا؟می گفت می ترسم دل بسته ام کند ! شاید بگویی این کارها بی عاطفگی است اما نه رفیق این نهایت عشق است یادت هست گفتم که ما معشوق شناس نیستیم ؟!

بسم الله الرحمن الرحیم

نویسنده:ابراهیم سجادی

سلام به همه شما، سلام به همه عشق

به قول شاعر: سلام حضرت ساقی سلام حضرت دلبر/زمین که لطف ندارد از آسمان چه خبر؟

اللهم عجل فی ظهور العشق

نیمه شعبان 1388 ، تاریخ شعر من،امیدوارم خوشتون بیاد:

دلم اسیر نگاهی ز چشم خیس شماست

دو چشم مست تو گویی شراب امشب ماست

قسم به نرگس چشمت که دیدن رویت

ز رونق سر بازار روی یوسف کاست

اگر که بود زلیخاه مست یوسف مصر

اسیر روی تو امروز حضرت زهراست

اگر چه دیدن رویت ز چشم ما دور است

خیال روی تو از پشت ابر هم زیباست

به چین زلف تو گم شد دل رمیده ما

دو چشم مست تو تلفیق خشکی و دریاست

پس از نظاره تمام منجمان گفتند

که گرد خال سیاه تو محور دنیاست

نگاه دار دلی را که از شما تنها

تمسکی به دو چشمان عاشقت را خواست

درون سینه پر از شعله های هجر و فراق

بیا که وصل تو جانا قیامت کبراست

چو برد روز ازل نامت حضرت طاها

خدای لیس کمثله تمام قد برخاست

اگر چه چشم به راهم ولی تو خود دانی

سلاح من فقط امروز انتظار و دعاست

 ادامه مطلب رو هم بزنید خالی از لطف نیست...

همه دوستان می توانند مطالب خود را ارسال کنند و دیگران را در خواندن مطالب سهیم سازند